مردمسالاری با دین ناسازگار است یا با حکومت دینی؟

می‌دانیم که دین مقوله‌ای سنتی است، بر خلاف مردمسالاری که پدیده‌ای مدرن محسوب می‌شود. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت اگرچه دخالت دین در سیاست امری شدنی است و تجارب زیادی نیز از مداخله مستقیم دین در سیاست در طول تاریخ وجود دارد، ولی دخالت دین در سیاست با پدیده‌ای مدرن مانند مردمسالاری ناسازگار است. به عبارت بهتر حکومت‌های دینی به وجود می‌آیند، ولی مردمسالار نیستند.

تجربه تاریخی ملل گوناگون نیز این ادعا را ثابت کرده‌است. تاریخ جهان موارد زیادی از دخالت دین در سیاست را سراغ دارد که همه آن‌ها به دیکتاتوری‌های فردی بسیار خشن منجر شده است. از فرعون مصر تا جمهوری اسلامی ایران همواره برخی از زمامداران مدعی نوعی رابطه و حق دینی و گاه حتی مدعی ربوبیت و خداوندگاری بوده‌اند. محصول چنین ادعایی هرگز مردمسالاری نبوده است.

«مردمسالاری دینی» یا به عبارتی دموکراسی مبتنی بر دین، نظریه‌ای که در ایران سید محمد خاتمی از مدافعان سرسخت آن به شمار می‌رود، عملا حتی یک نمونه اجرا شده و عینی در طول تاریخ ندارد که به عنوان مثال و نمونه‌ای برای اثبات قابل اجرا بودن آن به جهانیان معرفی شود.

ولی آیا مردمسالاری الزاما مغایر دین‌داری است؟ به عبارت دیگر آیا طرفداران مردمسالاری حق دارند تحقق مردمسالاری را در مخالفت با دین بجویند؟ پاسخ ما به این پرسش منفی است. ایالات متحده آمریکا نمونه عملی جدایی رسمی دین از سیاست، در عین تاثیر دین بر سیاست است. در این کشور تنها 10% از مردم خود را بی‌دین می‌دانند. تاثیر مذهب بر سیاست در این کشور تا آن‌جا است که هنوز تدریس «نظریه تکامل» در بسیاری از ایالات، با محدودیت جدی مواجه است. از دیگر سو شعار رسمی کشور که بر روی اسکناس‌های دلار نقش بسته است، جمله‌ای با این مضمون است:«ما به خدا ایمان داریم!» ولی ظاهرا این ایمان اثری بر تحقق مردمسالاری در این کشور نداشته است.

اما در جمهوری اسلامی ایران، جمله‌ای از سیدحسن مدرس بر اسکناس‌های ده تومانی خودنمایی می‌کند. «سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ما است!». ملاحظه می‌شود که ایمان به خدا، به خودی خود تعارضی با تحقق مردمسالاری در جامعه ندارد. بلکه اداره حکومت بر اساس ایمان است که موجب دیکتاتوری می‌شود. همواره کسانی وجود دارند که به حق یا به ناحق، خود را باایمان‌تر از سایرین حس کرده و به همین لحاظ برای خود حقوقی مضاعف متصور شوند. این حقوق می تواند نه تنها شامل حق ستاندن جان دیگران، که حتی روش جان ستاندن(سنگسار، خراب کردن دیوار بر سر محکوم، انداختن از بالای بلندی،...) نیز بشود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر