سرلشکر جان! ما به بعد از تسخیر خیابان‌ها می‌اندیشیم!

بسیاری از ما، پیش از اتخاذ هر تصمیمی مطالعه‌ای بر اساس فایده و هزینه آن تصمیم انجام می‌دهیم. به این معنی که ابتدا سعی می‌کنیم برآورد کنیم که گرفتن این تصمیم چه منافع و چه هزینه‌هایی برای ما دارد. سپس با مقایسه این منافع و هزینه‌ها، نتیجه می‌گیریم که آیا اتخاذ آن تصمیم عاقلانه است یا خیر. بدیهی است اگر هزینه‌های اتخاذ یک تصمیم بیش از منافع آن باشد، آن کار را انجام نخواهیم داد. شرکت مردم در جنبش سبز سال 1388 در همین قالب قابل بررسی است.

در انتخابات 22 خرداد سال 1388 بسیاری از مردم شرکت کردند. گروه‌های مختلفی وجود داشتند که تا پیش از این انتخابات، مدت‌های مدید بود که در هیچ انتخاباتی شرکت نکرده بودند. از دید این گروه‌ها، شرکت در انتخابات به معنی مشروعیت بخشیدن به نظامی بود که از اساس با آن مخالف بودند. ولی با این وجود این افراد شرکت در انتخابات 22 خرداد را برای خود واجب دانستند. چرا که هزینه شرکت نکردن در آن، ادامه کار تفکر احمدی‌نژاد بود.

در روزهای اول اعتراضات به نتایج این انتخابات، میلیون‌ها نفر شرکت کردند. برخی از اصولگرایان تعداد شرکت کنندگان در راهپیمایی سکوت 25 خرداد را بیش از سه میلیون نفر دانسته‌اند. هزینه‌های شرکت در یک راهپیمایی آرام برای شرکت کنندگان بسیار ناچیز بود. چند ساعت وقت و مقداری پیاده‌روی بیشترین چیزی بود که شرکت کنندگان در آن تجمعات عظیم از دست می‌دادند.

دولت اما، تنها راه کاستن از این حضور چشمگیر را بالابردن هزینه شرکت در آن دانست. در روزهای 25 و 26 خرداد به سوی بخشی از جمعیت آتش گشود. شاید به همین دلیل بود که تعداد معترضان در روزهای 27 خرداد(راهپیمایی میدان 7 تیر تا انقلاب) و 28 خرداد(تجمع میدان توپخانه) با کمتر از 2 میلیون نفر برگزار شد.

در روز 29 خرداد آیت الله خامنه‌ای در مراسم نمازجمعه، معترضان را تهدید به پرداخت هزینه‌ای بسیار بیشتر نمود. او علنا از سرکوب خونین حرف زد. تهدیدی که در روز 30 خرداد عملی شد. معترضان بسیار کمتری در خیابان حضور یافتند. کسانی مانند ندا آقاسلطان کشته شدند. کنترل شهر از دست معترضان خارج شد و مجددا به دست سرکوبگران افتاد. هزینه اعتراض به قدری بالا رفته بود که بخش عظیمی از معترضان عقب نشینی کردند. تجمعات 18 تیر و چهلم ندا نیز سرنوشت مشابهی داشت. حکومت با تمام قوا ایجاد هزینه برای معترضان را در دستورکار قرار داد. نتیجه آن‌که تعداد شرکت کنندگان در مراسم چهلم ندا در بهشت زهرا، به پنجاه هزارنفر نیز نرسید.

رهبران جنبش که در طول این مدت، اصلا به حرکت مهندسی شده نیروهای سرکوب در افزایش هزینه‌های معترضان توجهی نکرده بودند، نبرد خیابانی را واگذار کردند. از میان رهبران معترضین شاید تنها کسی که به درستی این حرکت حساب شده را دریافت نه یک چریک(مانند بهزاد نبوی) و نه یک مهندس(مانند میرحسین موسوی) بلکه یک مرجع تقلید بود. مراجع تقلید شیعه در ایران پس از انقلاب به شدت جرات و جسارت خود را ازدست داده‌اند. تجربه آیت‌الله شریعتمداری برای همه آنان کابوسی تلخ است. ولی آیت‌الله شیخ حسن صانعی شاید در این میان یک استثنا بود. شاید سالها همسایگی با آیت‌الله منتظری در کوچه دوازدهم، جرات و جسارتی را که شایسته یک رهبر مذهبی است به او بازگردانده بود. او در یکی از روزهای تابستان 1388 در جمع کوچکی در گرگان، سرکوبگران را تهدید کرد که «اگر هریک از معترضین تنها یک چوب به دست بگیرند، کسی را یارای جلوگیری از آنان نیست». البته او نیز بلافاصله هزینه این سخن را پرداخت کرد. جامعه‌ای متشکل از بی‌سوادها و مبصرهای چهارساله حوزه علمیه قم، در اطلاعیه‌ای اعلام کرد که صانعی مرجع تقلید نیست!

ولی سخنان صانعی که توسط هوادارانش بر روی سی‌دی تکثیر و با سرعتی باور نکردنی در میان مردم توزیع شد، کار خود را کرده بود. اگر این جمله عملی می‌شد، دیگر معترضان تنها پرداخت کننده هزینه‌های نبرد خیابانی نبودند. اثر این سخنان آنچنان بود که نه تنها دو راهپیمایی روز قدس و سیزده آبان کاملا سبز شد و معترضان توانستند حضور میلیونی خود را مجددا تثبیت کنند، بلکه دو ماه بعد در مراسم تشییع پیکر آیت‌الله منتظری، شهر قم نیز که به طور سنتی در اختیار سرکوبگران بود از دست آنان خارج شد.

تنها در روز عاشورا بود که سرکوبگران در حماقتی همه‌جانبه، تصمیم گرفتند تا معترضان را آزمایش کنند. نتیجه این آزمایش یک شکست خفت‌بار بود. سردار رادان با قیافه یک فرمانده شکست خورده در تلویزیون حاضر شد و اعتراف کرد که حتی رئیس پلیس تهران بر اثر کتکی که خورده در بیمارستان بستری شده است. پیش از این تشریح کرده‌ام که چرا معترضان در همان روز کار را تمام نکردند و چرا از موضع پیروزی نظامی خود عقب نشینی کردند. در اینجا قصد ندارم که مجددا آن دلایل را یادآوری کنم.

امروز جنبش سبز نیازی به تسخیر مجدد خیابان‌ها ندارد. بلکه پیش از آن نیاز به تعیین اهداف خود و استراتژی دستیابی به آن‌ها را دارد. زمان آن فرا رسیده که رهبران جنبش نظرات گوناگونی که در ده ماه پس از انتشار منشور جنبش سبز طرح شده را به شکلی مدون جمع بندی کنند. زمان اجرایی شدن تک تک بندهای این منشور فرا رسیده و باید راهکار عملی آن به اطلاع همه هواداران جنبش برسد. از رهبران جنبش امروز انتظاری فراتر داریم. هر زمان اراده کنیم، خیابان در تسخیر ماست. نگرانی ما تسخیر خیابان‌ها نیست. ما به بعد از تسخیر خیابان می‌اندیشیم. آیا برنامه‌ای برای پس از تسخیر داریم؟

۴ نظر:

  1. فارسی را با حروف لاتین بنویسید و به فارسی تحویل بگیرید.-
    اگر شما به گوگل search بروید در جلوی جای search نوشته language tools ، اگر روی آن کلیک کنید صفحه google translate باز میشود، اگر persian را در هر دو انتخاب کنید و بعد translate را کلیک کنید، هر چه بنویسید به farsi نوشته میشود. اگر کلمه ای درست نبود، اگر return را بزنید چند کلمه دیگر را نشان میدهد که میتوانید از میان آنها انتخاب کنید. یا مجددا کلمه را با حروف جدید تایپ کنید. بعدا میتوانید متن تایپ شده را کپی نموده و در comment یا در Email خود paste کنید. و یا میتوانید به هر زبانی که میخواهید ترجمه کنید.

    پاسخحذف
  2. مگه اینجا کسی لاتین تایپ کرده؟

    پاسخحذف
  3. با سلام. لطفا الکی تقلا نکنید نظام جمهوری اسلامی به لطف خداوند پابرجاست وما بسیجی ها طرفدار آن.با منطق وعقلانیت اظهار نظر ویا انتقاد بفرمایید.

    پاسخحذف
  4. خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست/عشق فقط سید علی
    از طرف یکی از دهها میلیون جان برکف وفدایی رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای حفظه الله

    پاسخحذف