دو آتشه تر از مسعود رجوی، پرکارتر از حسین شریعتمداری

خارج نشینان ایرانی تبار پنج گروهند. گروه اول آنانی هستند که ایران و ایرانی را کلا فراموش کرده‌اند. شاید هنوز مادر بزرگ یا عمه‌ای در ایران دارند و یا شاید ندارند. شاید تلفنی به ایران می‌زنند و شاید هم نمی‌زنند. شاید سالی، دو سالی، چند سالی یکبار برای خرید تخته گلیمی و دیداری با اقوام باقیمانده در ایران به ایران می‌آیند و یا نمی‌آیند. سیاسی نیستند و با سیاست در ایران کاری ندارند. به طور کلی کنده‌اند. ما را با این دسته کاری نیست.

گروه دوم آنانند که بلیط رایگان سفر به ایران را از همایش ایرانیان مقیم خارج از کشور می‌گیرند. کرایه هتلشان در تهران را هم دولت از جیب کودکان بدون انگشت روستای گاودانه می‌دهد. شام و نهار بیت‌المال هم به راحتی از حلقومشان پائین می‌رود. بد نمی‌گذرد. دیداری هم با فامیل تازه کرده‌اند. جلوی دوست و آشنا هم قمپزی در کرده‌اند. وقتی هم برگشتند به کشور محل اقامتشان، در محافل خصوصی انتقادک روشنفکرانه‌ای هم می‌کنند. خاتم‌ها و قالیچه‌های اهدایی را هم به پول نزدیک می‌کنند. ما را با این دسته دوم نیز کاری نیست. زیانشان همان چند هزار دلاری است که از جیب خالی مردم فقیر سیستان و بلوچستان و هرمزگان و کردستان خرجشان شد. دلارهایی که برای گاودانه پلی می‌توانست باشد. حتی نمی‌گویم کوفتشان شود. خیر. نوش جانشان.

دسته سوم کسانی هستند که خود را ایرانی می‌دانند. دلشان برای ایران می‌طپد. اگر راهی باز شود، اگر موقعیتی فراهم شود می‌خواهند برگردند. در ایران فامیل و دوست و آشنا دارند. بوی بد جویهای محله‌شان، بوی جگرکی سر کوچه پدربزرگشان در مشامشان است. جنبش سبز را که دیدند جانی تازه گرفتند. عکس میرحسین را تکثیر کردند. رای دادند. اعتراض کردند. همگام با بقیه هموطنانشان برای سهراب گریستند. ایفل را سراسر سبز کردند. صدای مظلومیت مردمشان را به گوش جهان رساندند. مطلب نوشتند. بالاترینی شدند. فعالیت کردند تا نام میدان شهرشان را «ندا» بگذارند. وقتی دیدند اینترنت ایران مسدود است، «اینترنت» ایرانیان شدند. نصیحت نکردند. به صدایی که از داخل ایران می‌آمد گوش کردند و برای این صدا «آمپلی‌فایر» شدند. در این آمپلی‌فایرگری خیانت نکردند. دمشان گرم. زن و مردشان را دستبوسم!

گروه چهارم گروه شارلاتان‌هاست! خودشان خود را اپوزیسیون حکومت ایران می‌نامند. مدعی هستند طی سی سال گذشته رنج‌ها کشیده‌اند و زخم‌ها خورده‌اند. روی هم ده هزار نفر هم نیستند. ولی چهل هزار عقیده مختلف دارند. ادعای آنها هفت آسمان را پاره می‌کند. دائما در لابی‌های آمریکایی دنبال «بودجه» برای مبارزاتشان هستند. دلارهای عربی نفتی را هم دوست می‌دارند. گاهی رادیو و یا تلویزیون 24 ساعته‌ای هم دارند و از آن طریق گدایی مدرن می‌کنند. گاهی هم که بازار گدایی و دریوزگی خراب است، پرچم و خروس قندی با نشان شیر و خورشید می‌فروشند. برخی از آن‌ها مجاهد راه صدامند. سابقه جنگ هم دارند. منتهی سابقه جنگ با کشور خودشان را! آدم هم کشته‌اند. ولی مردم بی‌سلاح ایران را. بمب هم ترکانده‌اند. ولی در میدان توپخانه تهران. اینان هیچ علاقه‌ای به تغییر رژیم و یا اصلاح آن در ایران ندارند. چون پول «اپوزیسیون» بودن را می‌گیرند. محل درآمدشان این است که اپوزیسیون باشند. از این راه نان می‌خورند. مرا با اینان نیز کاری نیست. زیانشان در این است که آبروی هرچه اپوزیسیون است برده‌اند. وگرنه به قول موسوی مردگان سیاسیند.

اما امان از گروه پنجم. بیائید اینان را خائنین به مردم نام نهیم. هر روز رنگی عوض می‌کنند. توهین می‌کنند. لودگی می‌کنند. میلیونها «الله‌اکبر» گوی بام‌های تهران را با لقب تمسخرآمیز «سبزاللهی» نام می‌برند. هماهنگی اینان با کیهان در هتاکی به سران جنبش مثال زدنی است. نسبت آن‌ها با کیهان شریعتمداری(کریم شیره‌ای دربار)، مثل دو بال یک هواپیماست. در ظاهر از هم دور هستند. ولی مثل هم عمل می‌کنند. برخی از آنان مانند ا.گ تصادفا با حسین شریعتمداری خاستگاه یکسانی هم دارند. هر دو عضو اطلاعات سپاه بوده‌اند. یک روز فیلشان یاد هندوستان نقد دین می‌کند. آنچنان درباره مضرات دین برای دموکراسی داد سخن می‌دهند که گویی آمریکا یکی از مذهبی‌ترین کشورهای دنیا نیست! آنچنان برای ازدواج عایشه 9 ساله در 1400 سال پیش دل می‌سوزانند که نه انگار مادربزرگ خودشان هم در سن 10 سالگی ازدواج کرده و این سنت ازدواج با کودکان تازه 70 سال است از شهرهای بزرگ این مملکت جمع شده! بحث اعدام‌های 67 می‌شود، دوآتشه‌تر از مسعود رجوی فریاد وااعداما برای مجاهدین خلق سر می‌دهند و خاوران دوست و خاوران خواه می‌شوند. در حالی که تا وقتی ایران بودند یاد خاوران نبودند. خاتمی سه شرط ناشدنی می‌گذارد که جیغ همه کودتاچیان را در می‌آورد، اینان می‌کوبندش و متهم به سازشکاریش می‌کنند. تا دیروز در ایران توبه نامه می‌نوشتند، امروز داد و افغان بر آورده‌اند که چرا میرحسین در فلان بیانیه‌اش به حد کافی به رهبر مملکت فحش نداده تا ایشان دلشان خنک شود! متاسفانه بیشترین زیان را به جنبش سبز، همین گروه می‌زنند.من با اینان فقط یک حرف دارم. چرا به هر آنچه که می‌گوئید عمل نمی کنید؟ موسوی و خاتمی و کروبی که بارها اعلام کرده‌اند مایل به رهبری جنبش سبز نیستند. لطفا شما برگردید به کشور و هدایت این جنبش را خیلی بهتر از اینان بر عهده بگیرید. ما شما را به عنوان رهبر جنبش قبول داریم. به شرطی که شجاعتی که موسوی نداشت را شما نشان بدهید. اگر این کار را بکنید قول می‌دهم هرکس به رهبری شما ایرادی گرفت توجیه کنم. اگر هم این شرط را قبول ندارید حداقل

مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان

۲۰ نظر:

  1. دوست عزیز،

    من فکر کنم جز گروه سوم شما باشم، هر کاری میشد را انجام دادیم چه در شهرمان چه دم در سازمان ملل و چه با نوشتن در بالاترین و...، من قبول دارم که گروه‌هایی‌ مثل مجاهدین الان روی قوز افتاده اند و به باقی‌ اجزای این جنبش بد بینند و بعضا ممکن است موضعی بگیرند که با مصالح کلی‌ جنبش نخواند، اما من یک دلیل دارم که مثل شما نمیتوانام یک سر این گروه‌ها را بکوبم و آن این است که ما بابت سکوتمان در روزگاری که این گروه‌ها به دست رژیم اسلامی سرکوب میشدند مسئولیم، جوانان و نوجوانان پاکی‌ که عضو این گروه‌ها بودن و به جرم‌های ساده‌ای مثل توزیع نشریه کشته شدند، هیچ گاه در زمان خود آن همدردی که ما امروز برای ندا و اشکان و شهرام فرجی و علی‌ موسوی نشان میدهیم، از اکثریت مردم آن سالها دریافت نکردند، بلکه شاهد بودن که اکثریت ملت با سکوت یا از روی ناا آگاهی‌ یا از روی ترس، اعمال رژیم را در قصابی آنها تائید کردند. بنابراین ما یا پدران ما بابت سکوتمان بر ظلمی که به آنها رفت مسئولیم و من شخصاً فکر می‌کنم آنها حق دارند کمی‌ عصیانگر و بی‌ اعتماد باشند.

    در مورد موضع گیری خاتمی، هم خاتمی کار درستی‌ می‌کند که با گذاشتن این شروط ساده نشان میدهد که رژیم حتا از برآورده کردن بدیهی‌‌ترین پیشنیاز‌های مملکت داری مثل انتخابات عاجز است، هم طیف طرفدار اصلاحات مثل شما و من کار درستی‌ انجام میدهد که از موضع خاتمی دفاع می‌کند و هم طیف‌های رادیکال تر جنبش کار درستی‌ میکنند که با کوبیدن خاتمی اعلام میکنند این شروط بسیار کمتر از انچیزیست که ما می‌خواهیم. برای پیش بردن موفق اهداف جنبش همه ما ولو اینکه عملمان متضاد است در جای خود لازم هستیم، یادمان باشد که در یک بازی مثل آنچه ما پیش رو داریم بدترین کار برای سربازان یک لشکر این است که همگی‌ پشت سر مسول مذاکره جنبش حرکت کنند، مسول مذاکره‌ای که مجبور باشد خودش در نوک پیکان خواسته‌های جنبش بایستد قدرت بسیار ضعیفی خواهد داشت، بر عکس وقتی‌ عده زیادی از مذاکره گر‌ جلو بزنند و او پشت سر آنها حرکت کند، او میتواند بر سر میز مذاکره امتیازات بیشتری از دشمن طلب کند برای راضی‌ کردن طیف‌های جلو افتاده جنبش. تا وقتی‌ جنبش دوم خرداد با استراتژی "فشار از پایین چانه از بالا" پیش میرفت موفق بود، ولی‌ وقتی‌ استراتژی به "آرامش فعال تغییر کرد و قرار شد مردم پشت سر رهبران حرکت کنند عملا رهبران دوم خردادی تمام قدرتشان را از دست دادند.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. این نظر توسط نویسنده حذف شده است.

      حذف
    2. فقط مجاهدین نبودند که سرکوب شدند کردها هم شدند -سنندج به خاک خون کشیده شد - بلوچ ها هم شدند- و ما سکوت کردیم اما انها نرفتند و نوچه صدام و شریک قتلهای او در ایران و عراق نشدند .
      شاید بشود اشتباهات و عصیان(به قول شما) انها را بخشید ، قضیه انفال و زنده به گور کردن 200 هزار مردم کرکوک را چه ؟
      انها مردم خود را به خاطر سکوتشان جریمه و کشتند برای کشتار کردها در عراق چه دارند بگویند ؟
      اما اين كوچک معتقد است برای همه ، اشتباهات هست مهم قبول انها و تغییر رویه . و اگر هم جراتی بود عذر خواهی اگر هم نبود عیبی نیست .

      حذف
  2. ‫دوست عزیزمان، ‫درمانگاه، به روشنی جان کلام را به قلم آورد. نکته آن است که برای رسیدن به تعادلی پایدار به تمامی این نیروها − شاید به غیر از گروههای اول و دوم که عملا از بازی خارجند − نیازست. دموکراسیهای غربی نمونه خوبی از عملکرد این نیروهای متنافر و گاه غیرعقلایی هستند. اگرچه وجود جریانات اکتیویستی و احساساتی، با ایرادهای گاه کودکانه و غیرمعقولشان، سخت ناساز با ساختار آهنین بروکراسی دموکراسیهای جاافتاده ی غربی به نظر می آید، اما همین گروهها نقش سازنده یی در حفظ سکان نیروهای سیاسی بازی میکنند. چنین ساختاری به گونه یی ذاتی گردش حداکثری سکان به چپ یا راست را ناممکن میسازد.

    پاسخحذف
  3. دوست عزیز از مطلب بسیار زیبائی که نوشتی بسیار ممنون. اما, بعد از 32 سال اشتباه کاری, سکوت در جائی که میبایستی فریاد میزدیم و انتقاد میکریم, ما را به اینجا رساند. اگر هم مجددا سکوت کنیم و خود را (با عرض پوزش) گوسفند وار تسلیم رهبران کنیم, زمانی بخود خواهیم آمد که 32 سال دیگر سپری شده. پس فکر نمیکنید که دقیقا با درس آموزی از خطاهای گذشته باید وتکرار میکنم که باید انتقاد کنیم چون اگر نکنیم چه فرقی خواهد بود بین ما و ذوب شدگان در ولایت وقیح. همچون کوه جامد و منسجم بودن مهم است و نه مانند آب روان بودن, زیرا که آبرا در هر ظرفی میتوان ریخت چون که ذوب شده. ما هرگز ذوب نخواهیم شد نه برای این شخص و نه برای آن شخص.

    پاسخحذف
  4. ضمن تایید حرفهای دوستان، قدری متعجبم از میزان حساسیت و برخورد منفی شما با گنجی! او اشتباهات، تناقضات و بداخلاقی هایی دارد، مثل همه ی ما، اما فکر نمیکنید اگر ما جای او بودیم کی و کجا دسته دسته اعتراف نامه ها را امضا کرده بودیم و نیز با در نظر گرفتن کارکرد او در ارتباطات مثبتش با روشنفکران دنیا برای جلب حمایت از همین جنبش سبز، به نظرم قدری دارید تند میروید. شاید بهتر باشد بیشتر او را مرور کنید.

    پاسخحذف
  5. نویسنده محترم وبلاگ لطفا به سایت خبرنگاران سبز یک ایمیل بزنید. با سپاس

    پاسخحذف
  6. یک:

    ظاهراً دسته ششمی هم هست که با طرز تفکر شابلونی و کلیشه وار هم نوعان و هم میهنان‌شان را دسته بندی میکنند و تصویری بسیار ساده و سپید‌سیاه از آنان دارند و احتمالا در این دید قالبی آنها پیچیدگی‌ و فردیت نمی‌گنجد. نویسنده این سطور هم از فعالان جنبش سبز بوده و هست و هم در همایش ایرانیان در تابستان گذشته شرکت کرده که بیشتر شرکت کنندگان در آن ایرانیان شریف، وطن دوست و کوشای خارج از ایران بودند و بعد از تجربه ماهیت همایش و افتضاح گردانندگان در همان روز اول از ادامه شرکت سر باز زدند.

    دو:

    معتقدم تنها کسانی‌ از دایرهٔ جنبش دموکراسی خواهی‌ بیرون هستند، که عملا به موجودیت و عقیده‌ی دیگران ارزشی قائل نیستند. سازمان مجاهدین در کلیتش تبدیل به یک گروه فرقه مانند و نابردبار شده است، از این رو با موضع نویسنده نسبت به این گروه موافقم، با ذکر این مطلب که آغوش دموکراتها و قانونمداران واقعی‌ ایرانی‌ باید در برابر افرادی که تفکر مجاهدین اصیل را دارند ولی‌ در عمل بردباری سیاسی نشان میدهند و رای اکثریت و احترام به حقوق اقلیت را تمکین میکنند، باز باشد.

    با احترام

    پاسخحذف
  7. salam be delsozane iranzamin va iranian
    javani 30 sale hastam ke dar ghorbat gereftaram va hazeram jan dar rahe vatan begotaram ba inke 1 pesar va khanomi daram ke jane man hastand
    az bad az etefaghate entekhabat ta be hal dar peye etela resani be hamvatanan dar kharej va dar iran hastam albate ta anjayi ke tavan va tafakoratam ejaze midahand
    ama dar in vasat chizi be fekram amade ke fahmidam albate bande yeki az atomhaye melate iran hastam khaheshan az bande delkhor nashavid ke harfe del va andisheam ra barayetan bayan mikonam
    an chizi ke man behesh residam in ast ke ma bayad khod ra joda az iraniane dakhel bedonim harwaght in etefagh dar tafakoremon oftad in hame ziade khahi az biron nemitavanim bokonim chonke harjor ham ke bashad ma mostaghim dar in ghaziye nistim jane ma nist ke dar khatar ast
    hichwaght khod ra ghahremane in jonbesh nabinim
    hamamon dar kharej az keshwar midonim ke in klishehayi ke khodeman ba daste khod sakhtim mesle (iraniha ke ba ham nemitonan etehad dashte bashan ) ya melate irano bayad gorosne negah dasht ya kheyli shenidam hata dar roozhaye khordad ke na baba hich etefaghi nemiofte mizanan mardomo badesham tamom mishe
    fekr konam bas bashe na
    kholase ino mikham begam ke beas konim donbale yek ghahreman begardim mesle rembo ke biyad wasate meydon jar bezane va ye rooze akhondaro bendaze birono maham hame bargardim pahamono bendazim ro hamo to iran halesho bebarim
    ama khodemon mesle kabk kalaro kardim to barf migim bezar ona lengesh konan ma barmigardim
    ke khejalat awar ast in fekr
    inharo bande irani nemidonam
    moteasefane
    ama be jaye inke doro baretono negah konin dar har keshware europa bebinin ke mardon chetor be inja residan chetor mobareze kardan chetor dast be daste hamdigar dadan chetor ba ham raftar kardand chetor fekrashono roye ham gozashtand
    ma faghat shoar midimo kare digari nemikonim
    agar iran baramon enghadr moheme age jangalash nabayd besozand agar khakesh nabayad be lajan tabdil beshe agar serwatesh nabayad ba gharat bere agar hamvatanamon nabad paye dar berand va zendegishon be halate adi bargarde agar warzeshesh bayad bashe dar jahan agar hameye on chizayi ke pedaranemon ba hezar zahmato poshtekar baramon dorost kardando kouroshemon az jan maye gozasht wa mikhahim bardashtesh konim
    agar iran sari dar jahan bayad basha agar iran sareye man va to hast biao az in karha dast bekesh khod ra hameja irani moarefi kon
    mesle neda ke jan dad mesle sohrab mesle amir mesle tarane va hameye anhayi ke az dakhele iran iranro be jahanian shenasoondand ke alan darin bahash poz midin ke bale iran oni nist ke akhonda neshon dadan na iran hamine ke 2 sale pish didin
    pas faghat akhonda nistan ke haghe maharo paymal mikonan agar man o to khod ra irani moarefi nakonimo talash baraye azadi nakonim
    be jayi nemiresim va in lashkhorhaye be ebarati gheyre irani va bivafa be mame vatane zajr keshide dasteshan baz tar khahad shod wa digar na asari az iran khahad mano na man va to
    bad az in ke iran ra az zelate akhondi kharej kardi mitonim donbale raisesh begardi bawar kon dar khode iran sadha nafar hastand ke iran ro az korosho dariush bishtar dostdarando in mamlekatro abad tar khahand kard inharo ke dar tel. mibinim ye chandta khob beyneshon hast ama bazham hastand
    lope kalam hamwatan hambastegi hambastegi hambastegi
    agar yadeton bashe bache bodim ke kartooni bod ke neshon midad kooseyi ba mahiha hamle mikone wa onaro mikhore ta roozi ke mahiha ba ham jam shodadndo shekle mahiye bozorgtari az koose shodand wa koose ta anharo did charei joz farar nadasht

    ranjname
    ama jorm faghat yek chiz nist anham esgh ast eshghe be mihan eshghe be asheghane mihan wa eshghe be zendegi dar mihan ba hammihanan

    mehre iran be del daramo
    richeye man dar an khak
    ba hame jorato janam konam mihan az zelat pak
    izadam ey ahoura rokhsat ke dar in rah nadaram hich bak
    ke man iraniam
    navade aresho kawe
    ze erse kouroshash azade abade

    hamvatananam asheghane mobarez bashim
    be omide azadi wa abadiye IRANZAMIN wa jashno sorour dar mihan

    پاسخحذف
  8. مشگل سبزاللهی مثل شما اينه
    خودتون از نوچه ها خامنه اي بهتر ميدونيد
    اما در واقع يکي هستين
    نه عقيده به آزادي بيان لغو مذهب رسمي داريد
    کشتار دهه 60 ماست مالي ميکنيد
    چون به نفعتون نيس واقعيت مشخص بشه
    چون پاي رهبرهاي مقدستون گيره
    مغلته ميکنيد آمريکا کشور مذهبي هست
    اما اگه آمريکا کشور مذهبي بود
    الان حالش روز مثل ما بود
    تجاوز به عايشه با بهانه مادرتون
    10 ساله بود توجيه ميکنيد

    پاسخحذف
  9. Ba Salam,damat Gharm....be ghol kordi,Dass khosh.....

    پاسخحذف
  10. سلام دوست عزیز. در صورت امکان دعوت نامه ی سایت بالاترین رو برای من بفرست تا بتونم فعالیت کنم:afastronomy@gmail.com
    با تشکر
    یک مبارز

    پاسخحذف
  11. به تظر من گروه 4 و 5 رو می شه براحتی در هم ادغام کرد چون از یک جنسند.
    گروه 2 مهوع ترین هستند

    پاسخحذف
  12. من یک زن گروه سوم هستم... من دست نویسنده و تک تک مردم سبز میهنم را میبوسم، تا آخرش هم هستم، که آزادی ایران رو با هم جشن بگیریم

    پاسخحذف
  13. بازم دم بعضی از این خائنین گرم که هر چه موسوی و خاتمی و کروبی میگن، به به و چه چه را نمیندازن و انتقادهای اساسی میکنن و اجازه نمیدن این افراد به رهبرانی کاریزما و مطلق مثل خمینی ملعون تبدیل شن که مملکته ما تا الان چوب خدایی کردن راهبرانشونو میخوره

    پاسخحذف
  14. چون کامنت های این پست به نظر من مهم بودند، پست بعدی رو به بررسی اون ها اختصاص دادم

    پاسخحذف
  15. مطلب بسيار ابلهانه و مغرضانه بود
    تقسيم بندى آخوندى كه تنها تلاش و هدفش ماستمالى كردن كشتارهاى سال شصت است
    برو كشكت بساب اخوندك!

    پاسخحذف
  16. راه رهائی
    با درود وبا نام هم میهنان مهربانم
    متاسفانه یا شوربختانه این رژیم چنان شمارا دل مشغول کرده که چشمانتان را به واقعیات بسته ومن میبینم شما در واقع دشمنان دولت فخیمه رژیم اشغالگر اسلامی نیستید بلکه دشمنان دشمنان این رژیم ضد بشری هستید .و می خواهید با کلاه برداری سیاسی به مردم بقبولانید که شب هنوز از نیمه بر نگذشته است طوفان خنده ها .ما درد در رگانمان است واتش در جانمان ما این را دیدیم که که چگونه بچهه های سال 67 را بدون محاکمه به جوخه اعدام سپردند وریاست جمهور آن زمان ونخست وزیر محبوب امامتان در این قتل عام شریکند .وباید اگر هم این رژیم اشغالگر رفت بیایند وجواب گو باشند. من به عنوان یک نفر که تعداد بسیار زیادی از یاران و جگر گوشگانم را از دست داده ام از شخص موسوی وکروبی وامثالهم باید به دادگاه بین المللی لاهه شکایت نمایم .ولی بخاطر این که اینان هم انسان هستند وحق حیات حق تک تک انسانها میباشد و گذشت بهترین انتقام است پس گذشتم واز این جنبش سبز هم همایت کرده ام ولی دوست ندارم که دشمنان خودتان را بزرگ کنید وبعد بت بتراشید واز آنها بخواهید شما را شفای خیر بدهند .

    پاسخحذف
  17. فقط میتونم بگم نسل دروغگو رو خدا از روی زمین که نه.. جهان هستی بکنه. تف و ننگ ابدی بر دروغگو و خاندان ناپاکش

    پاسخحذف
  18. خدا شفاتون بده ! دزد رو گذاشتن پیشنماز از ترس اینکه کفشاشونو ن'دزده ! ... درد و بلای ایرانیان خارج نشین بخوره تو سر هرکی ک دیگرون رو ندونسته قضاوت میکنه ! دلشونم خوشِ مسلمون هستن ! خداشناش امام صادق در مورد قضاوت کردن دیگرون خوب چیزی گفته !

    پاسخحذف