سه‌شنبه من برای خرید بیرون می‌آیم. جان می‌دهم تا آزادی بخرم

ای که چماق به دست گرفته‌ای. ای که عربده مستانه می‌زنی. ای که فریاد حیدر حیدر را به همه الفاظ رکیکی که در عالم هست آلوده‌ای.
من را بزن! چوب و زنجیرت را بر فرقم فرود آر. بر من سخت‌ترین دشنام‌ها را بده. من را چه باک؟ من از تبار بلال هستم. امیدم به خدای واحد است. الله احد! میرحسین را در بند کن. او را تبعید کن. بر او دشنام ببار. او را چه باک؟ او از تبار ابوذر است. او را از ربذه می‌ترسانی؟ او بیست سال در ربذه تنهایی خودش بوده است!

ای دژبان کاخ معاویه. ای سرباز حافظ منفعت صاحبان زر و زور و تزویر. ای چماقدار ارتش آن خلیفه نابرحق. ای که در رکاب اشقیا شمشیر می‌زنی. این منم که از تبار شقایق‌های سرخ مجنونم. اینک این تو و این تن من. بزن. حرفی نیست. آری من برای خرید می‌آیم. آمده‌ام آزادی بخرم. شنیده‌ام که آن را در میدان انقلاب به قیمت جان به حراج گذاشته‌اند. والله که چه قیمت ارزانی! معامله‌ای خواهم کرد که سراسر سود و منفعت است. تو چه چیز را معامله می‌کنی؟ وجدانت را، شرفت را، آخرتت را به چه می‌فروشی؟

۳ نظر:

  1. besiar ziba, zende o payande o movafagh bashin, be omid e azadie tamame mardome iran

    پاسخحذف
  2. يادمان باشد كشتگان ما شهيدند كشندگان پليدهرچند لباس دين به تن كرده باشند

    پاسخحذف
  3. As long as Mr.Mosavi and Mr Karobi do not talk about Emaam e Rahel then we are good otherwise they will takes back where Khomani took us.

    pars.cnn@gmail.com

    پاسخحذف