سهشنبه من برای خرید بیرون میآیم. جان میدهم تا آزادی بخرم
بیانیه جدید آیتالله بیات زنجانی
"وَ لَقَدْ بَلَغَنى اَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ كانَ يَدْخُلُ عَلَى الْمَرْاَةِ الْمُسْلِمَةِوَ الاُْخْرَى الْمُعاهَدَةِ فَيَنْتَزِعُ حِجْلَها وَ قُلْبَها وَ قَلائِدَها وَ رِعاثَها، ما تَمْتَنِعُ مِنْهُ اِلاّ بِاِلاْسْتِرْجاعِ وَ الاِْسْتِرْحامِ، ثُمَّ انْصَرَفُوا وافِرينَ، ما نالَ رَجُلاً مِنْهُمْ كَلْمٌ، وَلااُريقَ لَهُمْ دَمٌ. فَلَوْ اَنَّ امْرَءاً مُسْلِماً ماتَ مِنْ بَعْدِ هذا اَسَفاً ما كانَ بِهِ مَلُوماً، بَلْ كانَ بِهِ عِنْدى جَديراً"...
امام علی بن ابیطالب(ع) در خطبۀ جهاد نهج البلاغة - خطبۀ27- به خاطر اهانتی که به یک زن اهل کتاب شده است، میفرماید: اگر کسی این خبر را بشنود و از غصه بمیرد، نه تنها جای ملامت ندارد بلکه در نزد من حق با اوست.
پیش از این هم بنده، به واسطه اخبار متعدد، نامهها و تظلم خواهیهای حضوری افراد محترم و شهروندان مکرم، به کرات در جریان هتک حرمتها و اهانتهای به شدت آزار دهنده و تأسفباری که در مورد عزیزان هموطنمان صورت گرفته بود، قرار گرفتم که در مواردی مطابق با تکلیف شرعی امر به معروف و نهی از منکر بدانها اشاره کرده و تذکراتی نیز دادهام، اگرچه با کمال تأسف ترتیب اثری بدانها داده نشده است.
با این وجود در کمال تعجب و ناباوری و با وجود تمامی تذکرات داده شده از سوی بزرگان و دلسوزان، روز گذشته شاهد تصاویری بودم که حقیقتاً مصداق استرجاع و توسل به آیۀ شریفۀ "انّا لله و انا الیه راجعون" بود چرا که یقیناً پس از دیدن این تصاویر، تنها مأمنی که احساس کردم در این شرایط به جز او هیچ پناهگاهی وجود نداشته و ندارد، ذات مقدس حضرت حق است.
با خود میاندیشم که اتفاقاتی از این دست همانند اینکه مدتی قبل گروهی -به اسم اجرای حکم اسلام و بدون کسب اجازه- به حریم منزل یک انسان مسلمان وارد شدند و حرمت یک زن را، آن هم در محیط امن خانه اش هتک کردند را چگونه هضم کنم؟!
آیا هدف ما از آن زجرهائی که در دوران سابق کشیدیم، برپائی چنین شرایطی بود؟ چه بلائی بر سر اخلاق و انصاف در یک کشور اسلامی آمده که در مرئی و منظر عمومی و آن هم در لحظات ملکوتی اذان و با وجود شنیده شدن صدای اذان، با یک زن محجبۀ مسلمان اینگونه عمل میشود؟ آیا این موضوع مصداق کلام مبارک مولی الموحدین نیست و آیا ما مسلمانان نباید از دیدن و شنیدن چنین خبری بمیریم؟
متعجبم از اینکه وضعیت به شکلی درآمده که عدهای در این کشور به راه میافتند و هتک حرمتهائی میکنند که براساس فقه شیعه مصداق "حد قذف" است و احدی به آنها متعرض نمی شود! "فأین تذهبون؟!"
آیا این سؤال از سوی مؤمنین و متدینین جامعه جا ندارد که با وجود گذشت بیش از یک سال، اگر با مسببین فاجعۀ کهریزک برخورد قانونی و مناسب میشد، امروز دیگر شاهد ورود به حریم خانوادهها و بدتر از آن چنین پردهدری هائی در مناظر عمومی نبودیم؟
آیا این دغدغه هموطنانمان به جا نیست که اگر با هتک حرمت کنندگان به شبهای قدر و احیاء در مقابل منزل یکی از یاران امام و انقلاب برخورد میشد، دیگر نمیدیدیم که در کنار مرقد شریف و متبرک حضرت عبدالعظیم(ع) چنین کارهائی صورت بگیرد؟
آیا طرح این پرسش به جا نیست که چگونه و بر چه اساس در این شرایط، به جای برخورد با چنین افرادی، به سراغ یاران صدیق امام و انقلاب رفته و به صرف اعتراض، آنانی را که در روزهای مبارزه با رژیم ستمشاهی در صف اول مبارزات بودهاند و روزهای سخت دوران دفاع مقدس را با مدیریت اجرائی خود به بهترین نحو ممکن پشت سر گذاشتهاند، مورد بدترین بیمهریها قرار دادهاند؟!
خداوند را شاهد میگیرم که هر بار چنین اتفاقاتی در جامعه رخ داد، از باب عمل به تکلیف تذکراتی دادهام و پس از آن سیل تهمتها و هتاکیها است که روا داشتهاند ولی با این وجود از عمل به تذکر و نهی از منکری که خداوند ما را بدان مکلف داشته، دریغ نکرده و نخواهم کرد.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکات
چه کسی تلاش میکند از هاشمی یک اپوزیسیون خارج از نظام بسازد؟
«اگر سبزها پیروز شدند، آیا سیاستمدارها را خواهند کشت؟»
آقای سیاستمدار همیشه ریش دارد. گاهی بلند و گاهی کوتاه. بر خلاف پدر خدا بیامرزش که هشتاد سال نماز خواند و جای مهر بر پیشانی نداشت؛ آقای سیاستمدار جای مهری بر پیشانیاش نقش بسته است. کار سختی بود. پیرهن سفید یقه آخوندی میپوشد و کت شلوار سرمهای. آقای سیاستمدار تسبیح شاهمقصود گرانقیمتی دارد. مدعی است این تسبیح هدیه پدرش بوده. ولی آن را از خیابان منوچهری سر چهارراه کنت خریده است. آقای سیاستمدار به کفشهایش واکس نمیزند، ولی ادکلن تی رز و خشک شویی کت شلوارش را فراموش نمیکند.
آقای سیاستمدار، درس سیاست نخوانده است. همکلاسیهایش او را تا سطح سه و یا چهار حوزه به یاد دارند. ولی تقریبا همه او را آقای دکتر صدا میکنند. البته کپی یک مدرک دکترا از دانشگاه مانوا به دیوار دفترش آویزان است. او هیچ همکلاسی در مقاطع بالاتر از سطح سه حوزه ندارد. آقای سیاستمدار عکسی هم از جبهه دارد. البته خود جبهه که نه. نزدیکهای اهواز! آنوقتها پدرش اتوبوسی داشت که طبق قانون باید سالی یک ماه در اختیار جبهه می بود. یک بار راننده مریض شده بود و آقای سیاستمدار که آن زمان جوانی بیست و چهار ساله بود و پایه یک داشت، مجبور شده بود اتوبوس پدرش را با ترس و لرز به اهواز ببرد. نزدیک اهواز مسافرانش که چند جوان بسیجی هم سن خودش بودند خواستند عکسی به یادگار بگیرند. از او هم خواستند در عکس همراهیشان کند. او هم چفیهای انداخت و همراه شد. آقای سیاستمدار این عکس را بزرگ کرده و قاب گرفته و در دفترش آویخته. زیر آن هم داده با خط خوش نوشتهاند:«به یاد همرزمان شهیدم»
خانه آقای سیاستمدار در کوچهباغهای بالای شهر است. آن جاهایی که هنوز صبحها صدای گنجشک و بلبل میآید. دور تا دور خانه سیاستمدار، پر است از دوربینهای مداربستهای که سالهاست کار نمیکنند. ولی بودنشان بهتر از نبودنشان است. آقای سیاستمدار تا همین چند وقت پیش که راننده نداشت، یک پژوی جیالایکس داشت. البته خانمش بنز 230 و دخترش بنز اسالکا دارند. اما تازگی آقای سیاستمدار رانندهای دارد که پسر یکی از همحجرهایهای حوزه است. از وقتی راننده شخصی دارد اشکالی نمیبیند که با لندکروز جدیدش سر کار برود. ولی آن جیال ایکس قدیمی هم هنوز برای رفتن به بعضی جاها کاربرد دارد.
آقای سیاستمدار، همسری تپل مپل دارد. همسری که دماغ عقابیاش از مثلث چادر مشکیاش پیداست. حاجیه خانم هم کلاس ایروبیک میرود و هم استخر. ولی باز هم روز به روز تپل تر میشود. آقای سیاستمدار پسری دارد که در انگلیس درس میخواند. ماهی هفت هشت هزار پوند هم خرج آن دیلاق عزب است. آقای سیاست مدار صد دفعه گفته که اگر این تنهلش دیلاق زن نگیرد، دیگر برایش پول نخواهد فرستاد. ولی با وساطت حاجیه خانم کوتاه آمده است. امان از دست این زنها. دختر آقای سیاستمدار دانشجو است. اگرچه آقای سیاستمدار یادش نمیآید اسم دخترش را هیچوقت در روزنامه به عنوان قبولی کنکور چاپ کرده باشند. حاج خانم میگوید «دانشگاه پیام کوفت» ولی آقای سیاستمدار مطمئن است این دانشگاه اسم دیگری دارد. فقط نام واقعی آن را یادش نیست. مگر مهم است؟ دخترش میگوید نیمه حضوری درس میخواند. اما این چه نیمه حضوری است که دخترش هیچ وقت در خانه حاضر نیست؟ خدا میداند. کاش پسر معقولی میآمد دست این دختره را میگرفت و میبرد سر زندگیاش.
آقای سیاستمدار شهرضایی است. جد اندر جد. ماهی دو بار میرود تا به ننهاش سر بزند. ننهاش را دوست دارد. خیلی اصرار دارد که ننه اش را بیاورد تهران. ولی ننه نمیپذیرد. حتی حاضر نیست از او پول قبول کند. میگوید:«پول سیاستمدار حرام است». تازگیها هم یک بدبختی دیگر سر آقای سیاستمدار هوار شده. ننه آقای سیاستمدار جنبش سبزی شده! حتی ننه ماهواره هم خریده. آقای سیاستمدار خیلی میترسد که اطلاعات بفهمد ننه اش جنبش سبزی شده. هر چه باشد ننهاش است. فحش خوردن از او را هم دوست دارد. می داند همه اینها تقصیر خواهرزادههایش است. آنها هم قاطی این شلوغ بازیها بودند.
آقای سیاستمدار روزنامه دارد. آخر شبها سردبیرش سرمقاله فردا را برایش ایمیل میکند. آقای سیاستمدار هم چند کلمه را جابجا میکند و متن را با امضای خودش میفرستد برای روزنامه. از این سردبیر خوشش میآید. دست به قلم خوبی دارد. البته پول خوبی هم میگیرد. این پول را روی سنگ بگذاری، ویکتورهوگو است که دم در صف میکشد. ولی کار سردبیر به همین سرمقاله ختم نمیشود. کل روزنامه و سایت خبری و وبلاگ آقای سیاستمدار را، سردبیر به تنهایی میچرخاند. آقای سیاستمدار فقط ظهر به ظهر سردبیر را میبیند. برای این که خبرهای دست اول قابل چاپ را به او بدهد. بقیه کارها با سردبیر است. او به سردبیر گفته هر روز باید یک مقاله علیه سران فتنه بنویسد و در سایت، وبلاگ یا در روزنامه منتشر کند. گاهی سردبیر نصفه شب زنگ میزند که اجازه بگیرد سرمقاله را با توجه به خبرهای جدید «آپ تو دیت» کند. نصفه شب هم آسایش ندارد.
آقای سیاستمدار مجبور است هفتهای یک بار برود پالایشگاه کرج. رئیس هیات مدیره است. صد بار به «گروه سرمایه گذاری مهان» که خودش عضوش بود و صاحب پالایشگاه است، گفته بود که فقط عضو هیات مدیره بودن را دوست دارد. هم حقوق خوبی دارد و هم مسئولیت ندارد. ولی سر این پالایشگاه، دیگر مجبور شده بود رئیس هیات مدیره باشد. آخر همه کارهای برنده شدن مزایده فروش پالایشگاه را خودش کرده بود. مانده بود روی دستش. پالایشگاه را تقریبا مفت خریدند. محصول روغن انبارهای پالایشگاه را فروختند و چک های قسط وام را پاس کردند. البته حقوق پالایشگاه بدک نیست. ولی این هفتهای یک دفعه تا کرج رفتنش پدر آدم را در میآورد. «مگر آدم چقدر جون دارد؟» این را «افسانه» منشی سابق پالایشگاه گفته بود. آقای سیاستمدار میترسید به خطا بیافتد. با اجازه پدرش افسانه را صیغه کرده بود و الان در باغ لواسان بود. دوشنبهها آقای سیاستمدار باید میرفت لواسان. البته گاهی آخر هفتهها هم یک سری به افسانه میزد. مانده بود معطل که اگر این منشی جدید را صیغه کند کجا بفرستدش؟ بدبختی که یکی دوتا نیست.
آقای سیاستمدار مشاور وزیر است. دوره هفتم نماینده مجلس بود. ولی دوره هشتم رای نیاورد. همسرش به همه گفته بود تقلب کردهاند تا اسم دکتر از صندوق در نیاید. آقای سیاستمدار اوایل در مقابل این ادعای زنش جلوی غریبهها سکوت و لبخند توام با رضایتی میزد. بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 و شلوغ بازی این سبزها، آقای سیاستمدار قدغن گرده بود که زنش دیگر اسمی از تقلب نیاورد. زن او باهوش بود. حرفش را جلوی دوست و آشنا عوض کرد. آقای سیاستمدار در گذشته با سعید امامی یک آشنایی دوری داشت. با او به استخر و سونا میرفت و با هم پروژههایی را پیش برده بودند. اما حالا وقتی میخواهد رقیب سیاسی را بکوبد او را متهم به دوستی با سعید امامی میکند. آقای سیاستمدار قرار بود در تاسیس یک حزب سیاسی برای حاج آقای حداد عادل مشارکت کند. قول «حمایت آقا» را هم آقای حداد عادل گرفته بودند. ولی وقتی هفته پیش از آقای حداد پرسید که کار حزب را جلو ببرد یا نه؟ حداد خندید و گفت:«تو هم دلت خوشه ها وسط این شلوغی و بگیر بگیر. بگذار ببینیم تا سال دیگه خودمون هستیم؟»
آقای سیاستمدار تازگیها خیلی میترسد. بولتن محرمانهای که برایش میآید، لا به لای خبرهای خوب، خبرهای بدی هم چاپ میکند. پارسال بعد از عاشورا آقای سیاستمدار از خواندن گزارش محرمانه بولتن مو بر اندامش راست شده بود. ولی بعدتر خوشحال شده بود که چشم فتنه کور شد. حالا دوباره این بولتن حرفهای تلخی میزند. نوشته که سبزها در 25 بهمن خیلی زیاد بودند. نوشته که سهشنبه آینده دوباره قرار است بیایند. آقای سیاستمدار خیلی میترسد. دلش میخواهد این بار که به شهرضا رفت از ننه اش، یا شاید از خواهرزادههایش، بپرسد:«اگر سبزها پیروز شوند، آیا سیاستمدارها را خواهند کشت؟»از مصلحی متشکریم! لطفا ایشان باز هم به عنوان رسانه جنبش عمل کنند.
انجا برادرش او را مدتی در منزلش مخفی کرده، از همانجا هم بیانیه های موسوی را او طراحی می کرده است
و اما ، کروبی بحث جدی دارد ، با توجه به تعداد رای این ادم و مجموعه ی اطراف ایشان که اصلا تکبر، نخوت و خود بزرگ بینی شان به گونه است که هیچ کس را تحمل نمی کنند. اینها از ساده لوحی این بابا سواستفاده می کند و علنا اعلام می کنند من به ایشان رای ندادم
یه آدمی که با این ادم همراهه ، اسمش مجتبی واحدی است . او کیست؟ ایشان کسی است که او مدتها قبل از فتنه رفت و امد مهمی به امریکا و انگلیس داشته. این ادم هنوز مرتبط است با اینها (کروبی).
تحلیل کلمات به کار رفته در منشور جنبش سبز (ویرایش دوم)
سلام؛ آغاز سخن
با اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸، جرقه ای در قلب مردم ایران زده شد که به جنبشی فراگیر و بی سابقه و عظیم انجامید. جنبشی برای احیای مفهوم ملت و احقاق حقوق از دست رفته ملت. جنبش راه سبز امید اینگونه شکل گرفت. از آن زمان، ضرورت تدوین و انتشار میثاقی ملی که آرمان های عمومی جنبش را تعریف کند و فعالان جنبش سبز بر محور آن به فعالیت بپردازند، احساس می شد. انتقاداتی که دربارة روشن نبودن اهداف، ارزش ها، مبانی و راهکارهای جنبش سبز به عنوان جنبش اعتراضی مسالمت آمیزی که خواستار اصلاح وضعیت کنونی و برون رفت از بحران های جامعة ایران از طریق سازوکارهای مدنی است، بیان می شد، گویای صحت و اهمیت آن احساس بود. نیز عدم شفافیت و صراحت مرزهای جنبش با حرکت های انتقام گیرنده و براندازانه ای که برای رسیدن به اهداف خود، استفاده از هر وسیله و روش را، حتی به قیمت مغایرت با معیارهای صریح اخلاقی، مجاز می شمرند، خود برهان قاطعی بر ضرورت تدوین و تنویر چارچوب و اسکلت معرفتی و اخلاقی جنبش سبز شمرده می شد. از بخت خوش، پس از چندی و با همت جمعی از فعالان جنبش و شور و تامل چهره های شاخص آن، منشور جنبش سبز انتشار یافت. مهمترین ثمرات انتشار منشور این بود که حدود و چارچوب مطالبات مردم را مشخص کرد، به گسترش و عمق جنبش سبز یاری رساند و بر بطلان این ادعا گواهی داد که نه تنها جنبش نمرده یا بی اثر نشده، بلکه از پیش زنده تر است و می تواند اصول، اهداف، هویت، چشم اندازها و راهکارهای خود را برای مخاطبین و همراهانش روشن کند. همان کلمات ساده و صمیمی کافی بود تا نشان دهد که میزان صحت و سقم ادعاهایی که با برنامه ای حساب شده و با مضمون واحد مرگ یا خاموشی جنبش سبز، از جانب دو جبهه مشخص کودتاگران انتخاباتی و وابستگان به سلطه جویان بیگانه از منافع ملی مردم ایران مطرح می شود، تا چه میزان است. حتی دامنه اظهار نظرها درباره منشور نشان داد که جنبش سبز تا کجا ریشه دوانده و با گذشت زمان، گستره آن به مناطق جغرافیایی متنوع تر و اقشار اجتماعی بیشتری کشیده شده است. تلاش عاشقانه، خالصانه و داوطلبانه نوجوانان و جوانانی که در فقدان امنیت، آسایش، آزادی بیان، توقیف مکرر مطبوعات و سانسور شدید اخبار و تحلیل های واقعی کشور، پیام جنبش را در سراسر ایران به آحاد مردم می رسانند و باز با اعلام هر از گاه مرگ آن حرکت ملی در طول سال گذشته مواجه بوده اند، شاهدی گویا و مانا بر سرسبزی، سرزندگی و بالندگی فزایندة جنبش سبز ملت ایران است.
همانگونه که در اولین منشور جنبش راه سبز امید مطرح شد، گفتگوی مستمر درباره این متن و نقد و اصلاح آن، ضرورتی انکارناپذیر است. به همین منظور، پس از انتشار متن و در پاسخ به نیاز مذکور، پرسشنامه ای برای بیش از یکصد نفر از صاحبنظران، فعالان سیاسی، هنری، اجتماعی و حقوقی، اساتید حوزه و دانشگاه و شخصیت های فرهنگی و مذهبی ارسال و نظرات آنان گردآوری و دسته بندی شد. البته بدیهی است که اگر شرایط مطلوب و مناسب برای این گفتگوها در فضایی مدنی و آزاد فراهم می شد، دائرة این نظرخواهی گسترش می یافت و غنای آن را فراتر می برد. اما متأسفانه به علت امنیتی بودن فضای اجتماعی و عدم امکان تشکیل جلسات بحث و گفتگو، تلاش در این مرحله به انجام نظرخواهی محدود ماند. آنچه در پی می آید، ویراست دوم منشور جنبش سبز است که با لحاظ کردن نظرات ارسالی تهیه شده است. امید آن که نسخه های پسین، نظرات طیفی وسیعتر را در بر گیرد و با بهره گیری از خرد جمعی و خواست ملی، اصول منشور کامل تر بیان شده و نقایص آن مرتفع شود و سرانجام، همه ما بتوانیم سازنده تر و سرزنده تر در راه نیل به آزادی و عدالت و احقاق حقوق ملت گام برداریم.
الف) تولد جنبش سبز
جنبش سبز مردم ایران، نهضتی است که اهداف خود را در بستر میلاد خود تعریف کرده است. این جنبش در اعتراض به ظهور و تداوم کژروی ها و انحرافاتی شکل گرفت و در دل خود اهدافی را پرورد که اینک به نمادهای معنادار آن تبدیل شده است. انحرافاتی که به تدریج پدید آمد و از اتفاق به استمرار رسید. از آن جمله:
وجود و بروز اختلافات سیاسی و تلقی های گوناگون از اهداف و پیدایش موانع سازمان یافته تدریجی در مسیر تحقق اهداف و آرمان هایی چون عدالت، استقلال، آزادی و پیشرفت که مردم ایران برای دستیابی به آنها، جان بر سر انقلاب اسلامی خود نهادند و شکل گیری نظام جمهوری اسلامی را با رأی خود تأیید کردند.
ظهور گرایش های تمامیت خواهانه و انحصارطلبانه در میان برخی از مسئولین حکومتی.
نقض حقوق بنیادین و قانونی شهروندان و بی حرمتی به کرامت انسانی متجلی در اصول مسلم حقوق بشر.
سوء مدیریت، ترویج دروغ سالاری و کاهش چشمگیر اعتماد ملت به مسئولان.
افزایش فاصلة طبقاتی و محرومیت های اقتصادی و اجتماعی.
سوءاستفاده و قانون گریزی بل قانون ستیزی برخی مجریان قانون.
نادیده گرفتن منافع ملی و ماجراجویی های عوام فریبانه در تعاملات بین المللی همراه با سوءاستفاده از روحیة ضدسلطة جهانی در میان اقشار گوناگون.
فراموشی تدریجی و دردناک اخلاق و معنویت در راه رسیدن به قدرت.
افزایش سرکوب، انسداد و اختناق در فضای مدنی.
اینهمه از جمله عواملی است که به تدریج پس از انقلاب و بویژه در سالیان اخیر، به شکل گیری نگرش های اعتراضی در میان دل سوختگان و قاطبة مردم ایران انجامید که جنبش سبز مردم ایران، بروز بارز و مبرز آن در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ و رخدادهای پس از آن بود.
ب – اهداف جنبش
جنبش سبز با پای بندی به اصول و ارزش های بنیادین انسانی، اخلاقی، دینی و ایرانی که در فرهنگ این سرزمین ریشه تنیده اند، خود را منتقد و پالایشگر روند طی شده در نظام جمهوری اسلامی ایران در سال های پس از انقلاب می داند و بر این اساس، حرکت انتقادی در چارچوب قانون اساسی و احترام به نظر و رأی مردم را وجه همت خویش قرار خواهد داد.
جنبش سبز برآمده از مردم و مولود یک نهضت ملی است. حرکتی در تداوم تلاش مردم ایران برای دستیابی به آزادی، عدالت اجتماعی و تحقق حاکمیت ملی است که پیش از این در برهه هایی چون انقلاب مشروطیت، جنبش ملی شدن نفت و انقلاب اسلامی، خود را جلوه گر ساخته است.
بازخوانی تجربة معاصر در جهت تحقق اهداف والای اجتماعی مردم ایران نشان می دهد که تنها از طریق تعمیق و تقویت جامعة مدنی، گسترش فضای گفتگوی اجتماعی، ارتقاء سطح آگاهی و جریان آزاد اطلاعات، زمینه سازی برای فعالیت آزاد مصلحان و فعالان اجتماعی – سیاسی در چارچوب تحول خواهی و ایجاد تغییر در وضعیت موجود و مواجهه صادقانه با مردم و محرم دانستن ملت و پای فشاری بر تحقق آرمان های ملی، می توان اهداف جنبش سبز را عملی کرد. این امر مستلزم توافق و تأکید بر مطالبات مشترک و ایجاد تعامل و هماهنگی میان همة نیروهایی است که به رغم داشن هویت مستقل، با پذیرش تعدد و تنوع درون جنبش، زیر چتر ملی فراگیر جنبش سبز ایران در کنار یکدیگر قرار می گیرند.
پ) چشم اندازهای بنیادین
۱٫ جنبش سبز، یک حرکت اجتماعی است که هرگز خود را مبری از خطا نمی انگارد و با نفی صادقانه هرگونه مطلق نگری، بر گسترش فضای نقد و گفتگو در درون و بیرون جنبش، پای می فشرد. دیده بانی حقوق ملت و طرح راهکار برای نظارت و هدایت عملی سیر حرکت و تحول جنبش از سوی همة فعالان و بویژه صاحبان اندیشه و تجربه، امری حیاتی است که می تواند مانع از لغزش جنبش به ورطة تمامیت خواهی و فساد شود.
۲٫ در نگاه فعالان جنبش سبز، مردم ایران خواهان ایرانی آزاد، آباد و سرافراز هستند. جنبش سبز موافق به رسمیت شناختن تعدد و تنوع و مخالف انحصارطلبی است. در نتیجه، دشمنی و کینه ورزی با بدنة اجتماعی هیچ بخشی از جامعه، جایی در جنبش ندارد. تلاش برای گفتگو و تعامل با رقیبان و مخالفان در فضایی سالم، و آگاهی بخشی دربارة اهداف و اصول جنبش، وظیفة همة افرادی است که خود را در زمرة مشارکت کنندگان جنبش سبز می دانند. ما، با هر باور و ایمان دینی که بدان معتقدیم، به هر قوم و قبیله و تیره و مرامی که تعلق داریم و با هر سلیقه و سبکی که با آن زندگی می کنیم، همه ایرانی هستیم و ایران متعلق به همة ماست.
۳٫ گسترش و فعال سازی شبکه های اجتماعی واقعی و مجازی و تعمیق فضای گفتگو و تعامل از طریق اتخاذ روش های مداراجویانه و احترام آمیز متقابل بین طرف های گفتگو بر سر اهداف و بنیان های هویتی جنبش از جمله راهکارهای محوری است که مستلزم توجه کلیة فعالان سبز است.
۴٫ جنبش سبز در عین تأکید مصرانه بر حفظ استقلال و مرزبندی با نیروهای وابسته به قدرت های بیگانة سلطه جو، نه انزواطلب و نه دیگرستیز است. برعکس، جنبش سبز با صراحت و شجاعت و نه در خفا و خلوت، به دنبال توسعة رابطه با تمام کشورهای جهان از طریق اعتمادسازی متقابل ملت هاست.
۵٫ عدالت، آزادی، صداقت، استقلال، کرامت انسانی و معنویت،ارزش هایی جهانی هستند و تجربه آموزی از ملت هایی که برای دستیابی به این ارزش ها تلاش کرده اند و نیز استقبال و استفاده از نقد و نظر مشفقانة همة آزادیخواهان و صلح طلبانی که برای رهایی نوع بشر و ارتقای کرامت انسان ها تلاش می کنند، از دیگر راهکارهای جنبش است.
ت) هویت سبز
گنجینة اسلامی،ایرانی
۱٫ جنبش سبز با پذیرش تکثر درون جنبش، بر استمرار حضور ایمان سرشار از رحمت، شفقت، معنویت، اخلاق و تکریم انسان تأکید دارد و راه تقویت ارزش های دینی را در جامعه، تحکیم وجه اخلاقی، بینش و کنش پیروان همة ادیان توحیدی کشور می داند.
۲٫ تحکیم پیوند میراث دینی،ملی و اشتیاق به توسعه و پیشرفت در جامعه، پرهیز از اجبار مردم به پای بندی به مرام، مسلک، رویه و سلیقه ای خاص، مبارزه با استفادة ابزاری از دین و حفظ استقلال نهادهای دینی از حکومت، از جمله مهمترین راه های حفظ جایگاه والای دین و تداوم نقش برجستة آن در جامعة ایران است که به عنوان یکی از اصول بنیادین جنبش سبز در سرلوحة هویت آن جای می گیرد.
۳٫ رمز بقای تمدن اسلامی،ایرانی ما، همانا همزیستی و همگرایی ارزش های دینی و ملی در طول تاریخ این سرزمین است. در این راستا، جنبش سبز بر حفظ و تقویت ارزش های والای فرهنگ ایرانی و سرمایه های غنی انباشته شده در رسوم و مناسبت های ملی و آئین های مردمی تأکید می ورزد و در این راه، تقدس زدایی از تعصبات نابجا و آگاهی بخشی دربارة ویژگی های هویت آفرین آئین های مذهبی و ملی را وجه همت خویش قرار می دهد.
۴٫ ملت ایران در تاریخ مبارزات خود برای کسب آزادی، عدالت و استقلال، بارها خودباوری و همبستگی بر سر اصول را به رخ مستبدان و دشمنان آزادی کشیده است. جنبش سبز مردم ایران با اتکاء به این میراث مشترک گرانبها و با تکیه بر خرد جمعی و نفی هرگونه خودمداری و خودخواهی، دستیابی به اجماعی آگاهانه، مبتنی بر خصیصه های هویت آفرین و مصالح عمومی و کنار گذاشتن عناصر تشتت زا را مد نظر دارد.
حق حاکمیت مردم
احترام به حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش از جمله اصول خدشه ناپذیر جنبش سبز است و نهاد انتخابات، به عنوان یکی از عمده ترین راه های تحقق آن، اهمیت می یابد. بر این اساس، جنبش سبز تلاش های خود را برای صیانت از آرای مردم تا زمان استقرار نظام انتخاباتی آزاد، رقابتی، غیرگزینشی و منصفانه که شفافیت آن کاملا قابل تضمین باشد، ادامه خواهد داد. رأی و خواست مردم منشأ مشروعیت قدرت سیاسی است و جنبش سبز، اعمال هرگونه صلاحیت خودسرانه و گزینشی تحت عنوان نظارت استصوابی را مغایر با حق الهی کرامت و آزادی انسان، قانون اساسی، حق تعیین سرنوشت مردم توسط خود و حقوق بنیادین آنها می داند.
دستیابی به آزادی و عدالت بدون توجه به منافع ملی و استقلال میسر نیست. جنبش سبز با آگاهی به این امر، با هر اقدامی که برخلاف منافع ملی و ناقض اصل استقلال باشد مخالف است.
ث) ارزش های جنبش سبز
احترام به کرامت انسان ها و پرهیز از خشونت
نخستین ارزش اجتماعی مد نظر جنبش سبز، دفاع از کرامت انسانی و حقوق بنیادین بشر، فارغ از مذهب، جنسیت، قومیت و موقعیت اجتماعی است. استقرار و تضمین موازین حقوق بشر به عنوان یکی از مهم ترین دستاوردهای تاریخ و حاصل خرد جمعی همة انسان ها، مورد تأیید و تأکید جنبش سبز است. این حقوق خدادادی است و هیچ فرمانروا، دولت، مجلس، محکمه یا قدرتی نمی تواند تحت هیچ شرایطی یا بهانه ای آن را لغو یا به صورت ناموجه و خودسرانه محدود کند. تحقق این امر مستلزم احترام به اصولی چون برابری همگان در برابر قانون، مدارا با مخالفان، گفتگوی همگانی و منصفانه، حل مسالمت آمیز مناقشات ملی، منطقه ای و صلح طلبی جهانی و مقاومت جدی در برابر تبعیضات قومی، جنسیتی، طبقاتی و مذهبی است که خود در پرتو ایجاد زمینه های لازم برای فعالیت آزاد احزاب، رسانه های مستقل، جلوگیری از سانسور، دسترسی آزاد به اطلاعات، گسترش و تعمیق فضای مدنی، احترام به حریم خصوصی افراد، فعالیت آزادانة تشکل ها و شبکه های اجتماعی غیردولتی و اصلاح قواعد و مقررات در جهت حذف هرگونه تبعیض میان شهروندان امکان پذیر است.
جنبش سبز یک جنبش مدنی است که پرهیز از خشونت و حرکت در چارچوب موازین فعالیت مدنی را سرلوحة خویش قرار داده است. این جنبش با اعتقاد به این که کرامت انسانی مردم اصلی ترین قربانی خشونت در فضای تقابل های نابرابر اجتماعی خواهد بود، ضمن تأکید ورزیدن بر گفتگوی احترام آمیز متقابل، فعالیت مسالمت آمیز و توسل به راه های غیرخشونت آمیز را ارزشی خدشه ناپذیر می داند. توسل به روش های غیرخشونت آمیز به معنای تسلیم یا کرنش در برابر ظلم و یا سکوت در برابر آن نیست بلکه به معنای توانایی مبارزه و اعتراض بر مبنای حرمت انسان و شخصیت والای اوست. جنبش سبز با در نظر گرفتن شرایط و مقتضیات، از کلیة ظرفیت های فعالیت مسالمت آمیز استفاده خواهد کرد.
عدالت، آزادی و برابری
شان عدالت در میان ارزش ها و آرمان های جنبش سبز مرتبه اولی و اصیلی است. توزیع عادلانة امکانات و فرصت ها، چه در ابعاد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، و چه در ابعاد دیگر حیات انسانی، از جمله اهداف خدشه ناپذیر جنبش سبز است که لازم است برای دستیابی به آن، تمامی تلاش های ممکن انجام پذیرد. گسترش عدالت در جامعه در صورتی امکان پذیر است که نظام حاکم با پرهیز از انحصارطلبی و قیم مآبی و با اتکاء بر خواست ملت و منافع ملی، در عرصة داخلی و بین المللی، کاملا مستقل و فارغ از وابستگی به نهادهای غیرمردمی و قدرت های اقتصادی و سیاسی و طبقاتی عمل کند و مقید باشد که به اصل برابری انسان ها در بهره مندی از کلیة حقوق انسانی، مواهب طبیعی و تولیدات اجتماعی احترام بگذارد.
جنبش سبز با عنایت به لزوم تأمین خواست ها و مطالبات به حق تمامی اقشار اجتماع، بر پیوند، حمایت و جلب پشتیبانی همة نیروهای مولد جسمی و فکری جامعه و صیانت از آنان در برابر رانت خواران، دلالان، مافیای قدرت و ثروت و مداخلات مخرب حکومت تأکید دارد. این جنبش با الهام از اصل نهم قانون اساسی، با سلب آزادی های اساسی مردم به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور مخالف است و با تأکید بر استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی، اصلی ترین راه حفظ منافع ملی و دفاع از مرزهای میهن را حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش در تمامی ابعاد می داند.
برقراری آزادی و برابری از اهداف انکارناپذیر انقلاب اسلامی مردم ایران در سال ۱۳۵۷ است. پوشیده نیست که جنبش سبز نیز بر ضرورت دستیابی به آن اهداف والا تأکید دارد. نفی هرگونه انحصارطلبی فکری، رسانه ای و سیاسی و نیز مبارزه با حذف فیزیکی هر اندیشه و دیدگاه در سرلوحة اهداف جنبش سبز قرار دارد. ضروری است در این جهت، برای رهایی مردم از هرگونه سلطة سیاسی (استبداد، یکه سالاری و انحصارطلبی)، سلطة اجتماعی (تبعیض و نابرابری های اجتماعی) و سلطة فرهنگی (وابستگی و تقید فکری) تلاش شود. بر همین اساس جنبش سبز بر حمایت از حقوق زنان، نفی هرگونه تبعیض جنسیتی و احترام به حقوق اقوام و مذاهب مختلف ایرانی تأکید ویژه دارد.
جنبش سبز بر این باور است که امنیت حکومت تنها از طریق حفظ امنیت یکایک شهروندان دست یافتنی است بگونه ای که ملت رها از ترس و تسلیم و تحت حمایت قانون زندگی کنند. مداخلة نیروهای نظامی و انتظامی در امور سیاسی و اقتصادی، هرگونه دخالت افراد غیرمسئول در امور انتظامی، و سلطة نیروهای امنیتی و انتظامی بر مقامات قضایی و سلب استقلال قضات، مخل امنیت دولت و ملت و در مخالفت بین و صریح با اهداف عالیه اسلام، آرمان های انقلاب اسلامی و قانون اساسی است.
اجرای بدون تنازل تمامی اصول قانون اساسی و بویژه اصول ناظر بر حقوق ملت (فصل سوم)، هدف و خواست تجدیدناپذیر و حتمی جنبش است.
آزادی زندانیان سیاسی، رفع محدودیت های غیرقانونی و نگاه امنیتی علیه فعالیت احزاب و گروه ها، و جنبش های اجتماعی چون جنبش زنان، جنبش دانشجویی، جنبش کارگری، و مانند آن، و نیز محاکمة عادلانة آمران و عاملان تقلب و تخلف در انتخابات، شکنجه و قتل معترضان به نتیجة انتخابات، نقد آزادانة نظریه پردازان، و افشاء و محاکمة حامیان خشونت در لایه های مختلف فکری و نظری حکومت، از جمله واضحاتی است که در جهت اجرای عدالت باید مورد توجه قرار گیرد.
ج) راهکارها
۱٫ جنبش سبز را نه می توان یک حزب متمرکز دانست و نه مجموعه ای از افراد سازمان نایافته و بی هدف. جنبش سبز قطرات به هم پیوسته مردم معترضی است که برای احقاق حق خود به دریا بدل شدند. مرور تجربة تاریخی مردم ایران نشان می دهد که آنها در پرتگاه های تاریخی، هوشیاری، توانایی و درک بالای خود را نشان داده و با تکیه بر قوای خلاقة خویش، صعب العبور ترین راه ها را برای دستیابی به اهداف خود هموار ساخته و زیر پا نهاده اند. جنبش سبز بر پایة اصول و مبادی بنیادین خود، با استفاده از سازماندهی افقی و همسو در قالب شبکه های اجتماعی واقعی و مجازی، بر فهم، اندیشه و نوآوری های ملت ایران تکیه دارد و دستیابی به آرمان هایی چون آزادی و عدالت را منوط به شکوفایی این خلاقیت ها می داند. این توانایی می تواند شعار «هر ایرانی یک ستاد» را به شعار «هر ایرانی یک جنبش» تبدیل کند. جنبشی که برخلاف پندار مخالفان آن، در قلب ایرانیان جای گرفته و چون جان در تن می تپد و راه خود می جوید.
۲٫ جنبش سبز با پیگیری اهداف و آرمان های همیشگی مردم ایران و با اتکاء به بازخوانی انتقادی تحولات صورت گرفتة پس از انقلاب اسلامی، بویژه در عرصة روابط ملت و دولت، بر پایة میثاق مشترک مردم ایران، یعنی قانون اساسی، در پی دستیابی به آینده ای روشن برای ملت ایران است.
۳٫ در این راستا، تلاش برای ایجاد زمینة اجرای بدون تنازل قانون اساسی برخاسته از رأی مردم، از راهکارهای اصلی جنبش سبز است. این جنبش بر این باور است که تنها با بازگشت به قانون، الزام نهادهای مختلف به رعایت آن و برخورد با متخلفان از قانون در هر موقعیت و جایگاه، می توان از بحران های مختلفی که دامنگیر کشور شده و فشار خود را بر گرده مردم محروم ایران تحمیل می کند، رهایی یافت و در راه ترقی و توسعة میهن گام برداشت.
۴٫ جنبش سبز در عین حال از این مسئله مهم آگاه است که قانونگرایی به معنای استفادة ابزاری از قانون توسط حاکمان نیست. باید شرایطی فراهم آورد تا قانون وسیلة اعمال خشونت های ناروا و موهن، نقض حقوق بنیادین شهروندان که مغایر با اعلامیة جهانی حقوق بشر نیز هست نشود و خشونت، بی عدالتی و تبعیض صورت قانونی به خود نگیرد.
۵٫ قوانین کشوری و از جمله قانون اساسی، متونی همیشگی و تغییرناپذیر نیستند. هر ملتی این حق را دارد که با بازخوانی تجربه خود و تصحیح سیر حرکت خویش، به اصلاح قوانین جاری اقدام کند. اما باید توجه داشت که تنها تغییر و اصلاحی در قانون اساسی واقعی و مورد پذیرش است که در فضایی امن و آزاد و در فرایند مذاکره و گفتگوی اجتماعی و با مشارکت همة اقشار و گروه های اجتماعی و با پرهیز از تصلب و انحصارگرایی و زورگویی صورت پذیرد.
۶٫ تلاش برای گسترش جامعة مدنی و تقویت حوزة عمومی از طریق تشویق مردم به مشارکت در تعیین سرنوشت خود با حضور در تشکل های صنفی و غیردولتی و احزاب و … در زمرة راهکارهای اساسی جنبش سبز است.
۷٫ این جنبش بر این باور است که حفظ منافع ملی و دستیابی به اهداف جنبش و کاهش بی اعتمادی بحران زای کنونی بین ملت و حکومت، مستلزم گفتگو میان نمایندگان گروه های مختلف فکری و سیاسی با یکدیگر و نیز با حاکمیت و با مردم است و در این راستا، از هرگونه دعوت به مذاکره و گفتگوی شفاف به منظور دفاع از حقوق مردم و حل منازعات اجتماعی استقبال می کند.
۸٫ جنبش سبز به منظور قدرت بخشی به اقتصاد کشور از راه تأمین حقوق مادی کارگران، کشاورزان و کارکنان خدماتی از روش های مبتنی بر عدالت اجتماعی در چارچوب قانون، افزایش بهره وری انسانی، کاهش هزینه های تولید کالا و خدمات، و ترمیم حداقل دستمزد با نظارت واقعی نمایندگان نیروی کار در عرصه های مختلف، بهره می گیرد.
۹٫ و سرانجام، جنبش سبز خواهان سیاست خارجی عقلانی و عزت مند مبتنی بر تعامل شفاف و سازنده با دنیا و طرد دیپلماسی ماجراجویانه و عوام فریبانه و ارتقاء شأن ملت بزرگ و تاریخی ایران در جهان است. ملتی که بسیار بیش از این شایسته احترام و تکریم در تمام جهان است.
باور داریم که اینهمه جز با باور به حقانیت ملت و التزام به کسب مشروعیت از او و در نظرگیری مصالح ملی و منافع ملت، میسر نخواهد بود.
جنگ روانی رژیم. شایعه سکته میرحسین و بستری شدن او در سی سی یو
هوی! سیدعلی، یادته گفته بودیم اگه تقلب بشه، ایران قیامت میشه؟ فردا اول اسفنده

نامه سرگشاده به مراجع قم
از کی تا حالا مجوز صادر کردن وزارت کشور برای ما مهم شده؟ ما مجوزمان را قبلا از رئیس جمهورمان گرفتهایم!
آخرین هماهنگیها برای راهپیمایی فردا
«اگر سبزها پیروز شدند، آیا ساندیس خورها را خواهند کشت؟»
من بیسلاح میآیم برادرم. تو نیز تفنگت را زمین بگذار
دانستنیهای مهم برای راهپیمایی 25 بهمن
چارت فکری و تاریخی نظریه ظهور
نظریه ظهور احمدینژاد چیست؟

نظریه ظهور نظریهای پیچیده است. اگرچه ریشه این نظریه در حجتیه است، ولی خود نظریه مستقلی شمرده میشود. این نظریه ریشه در فقاهت شیعه ندارد و اصولا فقاهت را به چیزی نمیشمارد. بر اساس نظریه «ظهور» هدف از بعثت انبیا برقراری حکومت امام زمان است. این افراد حتی پا را فراتر گذاشته و هدف از خلقت بشر به دست خداوند را نیز برقراری حکومت مهدی میدانند.
بر اساس این نظریه، افراد ویژهای در طول تاریخ، طی مکاشفات و حتی ملاقاتهای حضوری با امام زمان، از وی رهنمودهای لازم را برای ایجاد مقدمات و شرایط ظهور میگیرند.
این نظریه همه چیز را متعلق به امام زمان دانسته و همه انسانها را رعیت او میداند. (تشبیه یارانههای نقدی به پول امام زمان) در این نظریه مقبولیت مردمی (حتی در ظاهر) شرط لازم برقراری حکومت نواب امام زمان نیست.(تقلب در انتخابات) بلکه نواب امام زمان مشروعیت خود را به واسطه پیام شفاهی حضرت مهدی و از خداوند میگیرند. بر این اساس اخلاقیات ساخته و پرداخته بشری، همگی به فرمان معصوم اعظم یعنی مهدی در هم میشکند و چون مهدی معصوم است و چون برقراری حکومت او عین عدل است، بنابراین مفاهیمی چون دروغ، تزویر، قتل، شکنجه .... نه تنها مذموم نیستند، بلکه عین صواب هستند(تواب سازی به وسیله تجاوز)
روحانیون سنتی شیعه به لحاظ آنکه ظهور را بیش از هزار سال است به تعویق انداختهاند، مستوجب عقوبتند. این افراد در حالی که صلاحیت مکاشفه و ملاقات با منجی را نداشتهاند، مناسبی را اشغال کردهاند که لیاقت آن را نداشتهاند. در راه ظهور سنگ اندازی کردهاند و سلاطین را بجای نواب تکریم کردهاند.(بی اعتنایی احمدینژاد به فقهای شیعه)
مردم عادی در ایجاد مقدمات ظهور هیچ نقشی ندارند. نیازی به تبلیغ نظریه ظهور نیست. چرا که امام در هنگام ظهور نیازی به بیش از سیصد و سیزده یار وفادار ندارد. بنابراین تبلیغ نظریه فقط به آگاه شدن دشمنان میانجامد و مصلحت در مخفی کاری و محفلی عمل کردن است. پیر مراد طرفداران این نظریه، مصباح یزدی، شهید آنان سعید امامی و نایب زمان آنان رحیممشایی است.