چهار پیروزی و یک شکست

1- با گذشت دو سال از حماسه 25 خرداد، کودتاگران علیرغم همه تلاش‌ها نتوانستند حرکتی شبیه به راهپیمایی‌های سکوت جنبش سبز را بازسازی کنند. 9 دی 1388 اوج تلاش کودتاچیان برای تسخیر خیابان بود. از همه شهرها و استان‌های همجوار، نیروهای خود را بسیج کردند. اتوبوس‌های دولتی، اتوبوس‌های شرکت واحد اتوبوسرانی گرمسار و حومه و اجبار کارمندان دولت به شرکت در راهپیمایی نتوانست از این بی‌آبرویی بزرگ نجاتشان دهد. حتی لقب مضحک ساندیس خور را به جان خریدند. ولی نتوانستند حتی گوشه‌ای از یکی از میدان‌های کوچک تهران را به تسخیر طرفدارانشان درآورند. سبزها پیروز بلامنازع لشکرکشی خیابانی بودند.


2- در روز عاشورای 1388 تهران به تسخیر نظامی سبزها درآمد. زنان، مردان و کودکان زیادی در این روز به خیابان رفتند و آخر شب سالم در رختخواب خفتند. رئیس پلیس تهران اما کتک خورده و مجروح در بیمارستان بود. یک طرف اسلحه بود و در سوی دیگر سنگ و یا حتی دست خالی. اما به هر دلیل دست خالی بر اسلحه پیروز شد. در آخرین ساعات روز عاشورا به هر نقطه تهران که نگاه می‌کردی، اثری از نیروی انتظامی نبود. گاهی بسیجیانی را می‌دیدی که هنوز در حال کتک خوردن از دست مردم عصبانی بودند. مردم برنامه‌ای نداشتند. بنابراین به خانه رفتند. سبزها پیروز بلامنازع نبرد نظامی بودند.


3- تمامی ایدئولوژی جنبش سبز سه کلمه بود. «رای من کجاست؟» این ایدئولوژی آنقدر فراگیر بود که میلیون‌ها نفر را به خود جذب کرد. ایدئولوژی جنبش سبز در خود کلمه «رای» را داشت. نشان دموکراسی. به «من» احترام می‌گذاشت. و سوالی و چالشی بود. هم در عین حال محترمانه. سبزها برای یک مرجع تقلید سبز، یک رهبر دینی شیعه، چنان تشییع جنازه باشکوهی برپا کردند که شهر قم خوابش را هم نمی‌دید. همه شرکت کردند. مسیحی، بهایی، مسلمان و بی‌دین. ایدئولوژی سبزها در جذب حداکثری برتری کاملا مشخصی نسبت به ایدئولوژی کودتاگران داشت.


4- دنیا صدای سبزها را شنید. به خوبی هم شنید. سانسور، ممنوعیت حضور خبرنگاران، قطع اینترنت، قطع تلفن، پارازیت، و حتی تبلیغات منفی 8 شبکه سراسری و بیست و چند شبکه استانی همگی مقهور تصاویری شد که با موبایل سبزها ضبط شده بود. سبزها پیروز بلامنازع نبرد تبلیغاتی بودند.

5- دستگیری نخبگان از تابستان 88 آغاز شد. در اواخر زمستان 88 بیش از شش هزار نفر در بازداشت بودند. شش هزار نفری که به درستی انتخاب شده بودند. شش هزار نفری که هر یک فرماندهی گروهی هزار نفره از دوستان و آشنایان خود را در یکی از نبردهای تبلیغاتی و نظامی بر عهده داشتند. شش هزار نفری که تولید ایدئولوژی و محتوا می‌کردند. شش هزار نفری که لیدرهای لشکرکشی خیابانی بودند. این شش هزار نفر به دقت انتخاب شده بودند. کودتاچیان، پیروز بلامنازع نبرد اطلاعاتی بودند.

جمع‌بندی

انگیزه کافی برای پیش‌برد جنبش در میان بدنه آن به چشم می‌خورد. قدرت جنبش را می‌توان دوباره به رخ کودتاچیان کشید. حتی دستگیری رهبران جنبش نیز تاثیری در توقف یا ادامه حرکت نداشته است. تنها مانع بزرگ جنبش هم اکنون وجود رخنه‌های عظیم اطلاعاتی است. تعداد سربازان گمنام در شبکه‌های اجتماعی مجازی از تعداد کاربران واقعی بیشتر شده است. جنبش سبز در دام اطلاعاتی حکومت افتاده است. هرگونه سازماندهی مجدد نیاز به کار ضداطلاعاتی جدی دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر