بسم الله الرّحمن الرّحیم
"أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ انَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ" سوره مبارکۀ حج – آیۀ 39
رخدادها و اتفاقات جاری در منطقۀ خاورمیانه و برخی کشورهای اسلامی، به نحوی پیش میرود که هر روز بر هجمۀ نیروهای حکومتی این کشورها به مردم عادی و بیگناه افزوده میشود در حالی که فصل مشترک این اتفاقات، نقد جدی مردم این سرزمین ها به عملکرد حاکمانی است که آنها را غیرقابل اصلاح یافته و خواستار کنار رفتن آنها شدهاند و در عین حال این حاکمان، با تکیه بر استعدادها و اموال عمومی همین مردم، به بدترین شکل ممکن آنها را سرکوب میکنند و خواستۀ آنان را پس میزنند.
این وقایع از جوانب گوناگونی قابل تحلیل و درس آموزی است؛ از جمله اینکه هنگامی که حاکمی به حکومت رسید، اولاً باید به دنبال کنترل او و مهار خودکامگیاش بود و ثانیاً در جستجوی روند و مکانیسمی برای عزل مردمی وی در هنگام خودکامگی و زورگویی بود. وجه مشترک حاکمان سفّاک این کشورها این است که به نحو توهّم آمیزی میپندارند که حاکم یک کشور اسلامیاند و هرگونه خروج در برابر آنان به منزلۀ خروج در برابر رسولالله(ص) است.
درد کنونی ما دو چیز است؛ یکی اسلام عزیز و دیگری مسلمین ساکن در این کشورها. اسلامی که نام و نشان آن، بازیچۀ دست حاکمان نامشروع و مستبد این کشورها شده، و مسلمانانی که گرفتار خودخواهی و خودمداری این حاکمان شدهاند.
در داخل و خارج از کشور ما هم هر کس با هر تحلیلی که به قیامهای مردمی منطقه از لیبی و تونس و سوریه گرفته تا یمن و بحرین و عربستان بنگرد و آنها را مطالعه کند، نمیتواند منکر شود که در این قضایا، خونهای مسلمین است که دارد ریخته میشود و نوامیس مسلمین است که مورد هتک قرار می گیرد.
اینجانب قبلاً هم بارها تذکّر دادهام که اجماع نسبی مسلمین علیه حاکم مستقر در یک منطقه، پایههای مشروعیت آن حاکم را متزلزل میسازد؛ چه رسد به اینکه آن حاکمان با فرایندهای انتخابی و عُقلایی امروز بر سرکار نیامده باشند. با مطالعۀ وقایع این کشورها، هم چنین تزلزل و فقدان مشروعیتی را به وضوح میبینم و در این جهت هم فرقی میان لیبی و تونس و بحرین و سوریه و یمن و عربستان نیست.
اگرچه شدت حوادث در این مناطق مختلف است، اما قیامهای این مناطق، عمدتاً مردمی است و خونهای ریخته شده بر زمین هم خون مسلمین است. در این خونریزی هم حکّام منطقه یا عامل بالفعلند، یا عامل مشوّق و در هر دو حال هم فاقد مشروعیتاند؛ لذا مردم این مناطق، هم از دید عقلایی و سیاسی، و هم از دید دینی و فقهی، شایستۀ خروجاند و کشته شدگان خروج بر چنین حاکمانی هم در حکم شهیدند.
جای بسی شرمساری است که مردمی در یک منطقه راه را برای اصلاح حاکمان خویش بسته ببینند و جز با توسّل به حرکتهای جمعی و انقلابی مفرّی نداشته باشند؛ جای تأسف و ترحّم است که ملّتی آنقدر درمانده و وامانده از جور حاکمان و فضای بستۀ کشور خود شوند که انقلاب را اصلح بر اصلاح ببینند و وعدهها و بشارتهای بشّار های خود را هم نپذیرند.
در اینجا پای خون و آبرو و ناموس مسلمین در میان است و جای هیچ گونه مسامحهای نیست. بنده به سهم خود و به قدر بضاعتم، ضمن هشدار به حاکمان و زورمندان منطقه برای تن دادن به خواستههای مردمی و عبرت گرفتن از عواقب حاکمان ساقط شدۀ پیشین، از خداوند متعال آزادی همۀ اسرای سیاسی و فکری را خواهانم و برای رهایی مسلمانان از سلطۀ حاکمان جائر دعا میکنم و مسلمین و مؤمنین معزّز را به روشنگری در این باره و حمایتهای فکری و عملی در این زمینه دعوت میکنم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
اسدالله بیات زنجانی
قم المقدسة
دهم اردیبهشت ماه 1390 مطابق با 26 جمادی الاول 1432
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر